گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی کو رفیق راز داری !کو دل پرطاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم رااگر نشنیده باشی راحتی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شدغنچهای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟
گریه می کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آینه بنشیندغبار حسرتی
بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی
من کجا و جرات بوسیدن لب های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی (فاضل نظری)
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم رااگر نشنیده باشی راحتی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شدغنچهای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟
گریه می کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آینه بنشیندغبار حسرتی
بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی
من کجا و جرات بوسیدن لب های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی (فاضل نظری)